تب ... درد...
دو روز تب شدید همراه با آفت داخل دهان و دور لب ها رفتیم دکتر و علت تب عفونت گلو بود و اولین پنی سیلین رو توی پات زدن در حالی که توی بغل من بودی و جیگرم کباب شد این بدترین مریضی بود که تا حالا گرفته بودی و فقط گریه می کردی و بهانه می گرفتی اما این تب و این درد خبر از مروارید جدیدی داشت که گویا با همه مروارید ها فرق داشت ...این مرواید که خودشو با ریزش آب زیاد از دهانت نشون میداد انگار قراره خیلی پسرم رو اذیت کنه وای که چه بر من گذشت توی این دو روز .... دو روز فقط گریه و ناله و تب و درد و ... نخوردن هیچی حتی شیرمامانی به خاطر آفت داخل دهان، هر چی تا داخل دهانت میذاشتی آخ و اوف میگفتی و طلب آب میکردی و منِ مادر فقط برات دع...