علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

بهار در پاییز

تب ... درد...

1392/1/31 12:01
1,013 بازدید
اشتراک گذاری

دو روز تب شدید همراه با آفت داخل دهان و دور لب ها

رفتیم دکتر و علت تب عفونت گلو بود و اولین پنی سیلین رو توی پات زدن در حالی که توی بغل من بودی و جیگرم کباب شد

این بدترین مریضی بود که تا حالا گرفته بودی و فقط گریه می کردی و بهانه می گرفتی  

اما این تب و این درد خبر از مروارید جدیدی داشت که گویا با همه مروارید ها فرق داشت ...این مرواید  که خودشو با ریزش آب زیاد از دهانت نشون میداد انگار قراره خیلی پسرم رو اذیت کنه

وای که چه بر من گذشت توی این دو روز .... دو روز فقط گریه و ناله و تب و درد و ... نخوردن هیچی حتی شیرمامانی به خاطر آفت داخل دهان، هر چی تا داخل دهانت میذاشتی آخ و اوف میگفتی و طلب آب میکردی

و منِ مادر فقط برات دعا میکردم و گریه ...

 تو همون علی اصغری بودی که تحت هیچ شرایطی از شیرمن نمی گذشتی ولی حالا به خاطر درد یا سوزش توی دهنت نه تنها اونو از من طلب نمی کردی حتی اگه منم بهت پیشنهاد می دادم می گفتی نه 

تو همون علی اصغری هستی که شبها بدون شیر خوردن نمی خوابیدی ولی الان خودتو اینقدر اینور و اونور میکنی تا خوابت ببره ولی از شیر خوردن خبری نیست ... و این برای دل مادریم خیلی سخت بود انگار خودت داشتی خودت رو از شیر می گرفتی و فکر کردن به این موضوع حسابی منو کلافه می کرد

این دندون کرسی پسرکم رو آبش کرد تازه داشت گوشت به تنش میومد که ... خدایا شکرت

اللهم اشفع کل مریض

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هدی مامان مبین
23 اردیبهشت 92 15:57
علی اصغر نازم..خداروشکر برای سلامتی ات....دلم میخواد شکل ماهت رو ببینم..لطفا عکس مامانی