جملات دو حرفی
مشغول بازی بودی ، تنهایی و منم توی آشپرخونه درگیر کارهای خودم بودم که ناگهان صدایی توجهم رو جلب کرد
مامان من ... بابا من
همش با خودت تکرارش می کردی و می گفتی مامان من ... بابا من
وای خدای من این تو بودی که داشتی یک جمله دو حرفی رو تکرار می کردی
بابا من ... مامان من
و من ذوق زده و خوشحال سراز پا نمیشناختم و به طرفت اومدم و تمام تنت رو بوسه بارون کردم
خدایا شکرت به خاطر علی اصغر من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی