علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

بهار در پاییز

دلم و دلت بهانه هم می گیرند

1391/10/26 13:19
177 بازدید
اشتراک گذاری

امروز از وقتی از خواب پا شدی همش نق می زدی و میخواستی بغلم باشی

فهمیدم فهمیدی که امروز چه خبره

فهمیدی که امروز بازم مامانی باید بره سرکار و تو تنها باشی

فهمیدی همکارم مرخصی و من نمیتونم پاس شیرم رو بیام و باید 1 ساعت بیشتر وایستم که این یک ساعت عمریه واسه من

فهمیدم وقتی بهت نگاه میکردم داشتی به چی فکر می کردی و چطور توی ماشین موقع رفتن خونه مادرجون خودتو چسبونده بودی به منو چقدر مظلوم شده بودی اون موقع

موقع خداحافظی باهات صحبت کردم ولی میدونستم بازهم دلت پره و حتما تا ظهر ...

الان زنگ زدم خونه مادرجون گفت از صبح هیچی که نه ولی مثل همیشه خوب صبحانه و شیرت رو نخوردی و گریه میکنی گفتم گوشی رو بدن دستت تا کمی برات حرف بزنم ولی تا صدامو شنیدی زدی زیر گریه و منم اشکم در اومد

پسر گلم یک کمه دیگه تحمل کن من میام عزیزدلم منوببخش پسرکم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)