علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

بهار در پاییز

باب= آب

چند وقتیه دارم با علی اصغر تمرین آب گفتن رو میکنم وقتی کوچولوتر بود حدود 9 یا 10 ماهگی خوب می گفت آب ولی چند ماهیه که فرمواشش شده و به آب  میگه: م َ مَ  حالا چند روز بعد از آموزش داره می گه : باب وقتی تشنه اش میشه و در خواست آب میکنه: ازش میپرسم علی اصغر چی میخوای : اولش میگه م َ مَ و من دوباره میپرسم علی اصغر چی می خوای : اونوقت با خنده مرموزی به من نگاه میکنه و میگه : باب (آب) و من میگم آهان آب میخوای و سر را به نشان تایید تکان میدهی و من به تو آب می دهم...  گوارای وجودت عزیز دل مادر ...
26 دی 1391

نه

تقریبا جواب هر سوالی برابر با نه است  آن هم با قاطعیت تمام علی اصغر میای بریم خونمون: نه علی اصغر شما پیش مادرجون باش مامان بره اداره خوب: نه علی اصغر غذا میخوای: نه علی اصغر میای بغلم : نه و .... : نه   ...
26 دی 1391

من ...

یک نوع حس مالکیت یا هم شاید نوعی بازی باشه برای تو این من گفتن ها مثلا کلاهت رو برمیداری محکم توی بغلت میگیری و میگی : من بالشتتو بر میداری و میگی: من گوشی منو برمیداری میگی : من و ...  و من نیز باید جوابگوی این من های تو باشم و در جواب تو بگویم نه مال منه ... من ... و این بازی ادامه دارد همراه با خنده های توی نازنین پسر نوعی حس مالکیت هم هست اگر کودکی دیگر یا حتی عروسکت یا شخص دیگری وسایل شخصی تو را بردارد مثل کلاه، اسباب بازی هایت و یا ... سریع پیش من میای و میگی مامان من (یعنی اون مال منه) ...
26 دی 1391

تَ تَ

برای عرض تشکر و قدردانی دستانت را به رسم ادب بر وی سینه می گذاری و می گویی : تَ تَ یعنی تشکر و من باید جواب بدهم خواهش می کنم عزیزم هنگام بازگشت از میهمانی یا خانه پدر بزرگ و مادر برزگ : تَ تَ و به همراه آن دستان نازنینت که بر روی سینه ات هستند  الهی مادر به فدای ادبت شود پسر با ادب من ...
26 دی 1391