20 ماهگي
20 ماهگي ات مبارك عزيز دلم 20 ماه گذشت و علي اصفر بزرگ شد و فقط 4 ماه ديگه مونده تا مرد شدن عزيز دلم چه روزها، شبها و لحظات شيريني رو با هم گذرونديم و دراين بيست ماهگي ات چه شيرين تر شده اي ... شيرين تر ازعسل خصوصاَ... وقتي حرف مي زني... وقتي كلماتي را كه ميشنوي عيناً تكرار ميكني و خنده بر لبمان مي نشاني وقتي براي خودت بازي ميكني و گاهي به قول خودت "روضه" ميخواني و در بين حرفهاي بيست ماهگي ات براي حجت عمه كه قبلا مريض بوده دعا ميكني وقتي با هم بازي ميكنيم و صداي خنده ات خانه را پر ميكند وقتي كتابهاي داستان و شعرت را مي آوري و ميگويي ... مامان داستا ... و اگر من مشغول كاري باشم تو خود آ...