گوشی آب کشیده
تازه از اداره اومده بودم ... خونه مادر جون بودیم
منم توی آشپزخونه کمک دست مادر جون بودم ... دیدم خبری ازت نیست نه صدایی و نه ...
صدات زدم ... علی اصغر کجایی؟
اینجایم !!
پیدات کردم.... توی راهروی گلخونه ای مادرجون بودی
گفتم چی کار میکنی ... گوشی مامانی رو میشورم!!!
بدو دویدم پیشت .... وایخ دای من گوشیم که توی شارژ بود و ورداشته بودی و انداخته بودی توی پارچ آبی که کنار گلها هستش و داشتی میشستیش ....
گوشی بیچاره ام پر از آب شده بود و دوساعت با سشوار خشکش میکردیم ... خداروشکر روشن شد و فعلا هم کار میکنه
اما هنوز توی حیرتم که اون لحظه چی به ذهنت رسیده که رفتی گوشیمو بشوری .... نمیدونم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی