علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

بهار در پاییز

تردید در رفتن به دانشگاه

1391/7/2 11:26
145 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی که نتایج دانشگاه اعلام شده یک تردیدی توی دلم به وجود اومده که ایا برم دانشگاه یا نرم؟

خیلی دوست دارم درسم رو ادامه بدم ولی از یک طرف نگران تو هستم آخه اگه قرار باشه که از صبح تا ظهر سرکار باشم و عصر هم تا شب سرکلاس پس دیگه وقتی واسه تو نمیمونه خیلی نگرانم و دو دل!!!

دیروز رفتم دانشگاه و کارهای ثبت نام رو انجام دادم و تا پرداخت شهریه رفتم ولی باز اون دو دلی اومد سراغم و تمام فکر و ذهنم رو درگیر کرد، به بابایی گقتم اون گفت برو مشکلی نیست ولی آخه باباجونت هم که از صبح تا غروب سرکار هستش و تو از وجود هر دومون در این صورت محروم میشی!!!

با این دو دلی که داشتم تصمیم به استخاره گرفتم و گفتم هر چی استخاره باشه همون میکنم و  شب رفتیم مسجد محلمون و حاج آقای اونجا واسم استخاره گرفت و نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه بد در اومد با اینکه خیلی خیلی دوست دارم برم ولی فقط به خاطر تواز علاقه ام میگذرم تا با تو باشم !! عزیز دلمniniweblog.com

نمیدونم اگه مامانای دیگه ای جای من بودند چیکار میکردند؟؟؟؟ (مامانای گل که این پست رو میخونید لطفا حتما حتما نظرتون رو بدید )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)