علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

بهار در پاییز

قدر

1392/7/13 12:33
178 بازدید
اشتراک گذاری

من عاشق ماه رمضان و شبهای قدرش هستم

آخه توی همین شبهای قدر بود که تو رو از خدا طلب میکردم ، از او خواستم مادرم کند ....اگر لایق باشم... توی همین ماه رمضان بود که نذری کردم (بین خودم و بابایی و خدای خوبمون ) که خدای مهربان تر از مادر چه خوب جواب نذر و نیاز و دعایمان را  داد

و من قدردان خدا هستم  خصوصا توی شبهای قدر

سال اولی که باردار بودم و رمضان بود هم نذر کردم انشاالله اگر عمری باشد وقتی به دنیا بیایی شبهای قدر را باهم قدر بدانیم و دعا کنیم

امسال شبهای قدرمان طوری دیگر بود ... چون تو هم بودی ... خدای خوب امسال  بنده ای کوچک را هم میهمان خانه اش کرده بود

گویی تو هم  این شبها را درک کرده بودی  و می دانستی چه باید بکنی... از لحظه ای که افطار می کردیم و به تو  وعده رفتن به مسجد را میدادم، انگار میخواستی زودتر به مسجد برویم که می گفتی : مامان بییم مشجد(مامان بریم مسجد)  

وقتی داخل مسجد می شدیم و همسن و سالهایت را مشغول بازی می دیدی کمی با آنها بازی می کردی و کمی پیش من بودی و کمی هم پیش بابا جون ، وقتی تو و بابا با هم بودین من هم دلم جای شما بود خصوصا اون وقت هایی که مراسم سینه زنی بود و تو هم مثل بقیه دست به سینه می زدی

و از همه زیبا تر هنگام قرآن بر سر گذاشتن بود، وقتی که تو به کنار من می آمدی و با هم به قرآن خدا پناه می بردیم و از او طلب مغفرت می کردیم و تو چه خوب می دانستی که چه دعایی کنی ... بابای اِیاش (الیاس) خوب بشه....

خدایا مهربان تو را به حق این شبهای با برکت این هدیه ای که به من دادی را حفظش کن ... من قدردان توام... او راهم قدردان بدان ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

هدی مامان مبین
23 مرداد 92 16:52
نذرتون همیشگی...
سالهای سال با پسرت برید و قدر رو قدر بگیرید....
من فدای پاکی ات پسرم


انشاالله
ببوس روی ماه مبینم را