علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

بهار در پاییز

دیدار با آتش نشانها

1394/2/29 18:36
662 بازدید
اشتراک گذاری

از بس که سی دی آتش نشان رو نگاه میکنی دیگه سی دی جواب کرده و نشون نمیده

با آقا جون راهی شدی تا بری پیش عموی کوثر جون که توی اداره آتش نشان ها کار میکنه ... تا سی دی جدید ازش بگیری

متاسفانه طبق معمول من نبودم اما شنیدم از مادر جون و آقاجون که تو چه مشتاق دیدنشون بودی

رفتی به اداره شون و شعرهایی که از روی همون سی دی ها یاد گرفته بودی و شعرهای دیگه رو واسه آتش نشان ها خوندی ... و آتش نشان های مهربون علاوه بر سی دی دو تا کتاب 125 و 115 رو بهت هدیه دادن

وقتی من از اداره اومدم واسم تعریف کردی

من رفتم اداره اتش نشان ها ... واسه رئیسشون و همکاراشون شعر خوندم ... به من کتاب جایزه دادن... کتابهاتو آوردی و تمومش رو همون لحظه ازم خواستی تا واست بگم

الحمدالله

 

 

یکی از آتش نشان ها ازت خواسته که 7 مهر که روز اتش نشانی هست بری اونجا و لباس مخصوص بپوشی و همین شعرها رو اونجا بخونی

اما نمیدونم با این علاقه ای که به اتش نشان ها داری بهشون گفتی نه من میخوام پلیس بشم فقط آتش نشان ها رو دوست دارم نمیخوام آتش نشان بشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان محمد فاضل
4 تیر 94 17:28
آتش نشان کوچولو ممنون که شعر خوندی
مامان علی اصغر
پاسخ
قربونت فاطمه خانوم
هدي مامان مبين
29 تیر 94 15:04
يادم رفت پيام رو خصوصي كنم سر فرصت ميام وبتون رو سر ميزنم الان يه عالم مهمون دارم 😅😅😅ببوس علي اصغر عزيز رو❤️😘