مرد کوچک من
اون قدیما وقتی با بابایی سوار تاکسی میشدیم همیشه این بابایی بود که کرایه ماشین رو حساب میکرد
از وقتی مرد کوچیک خونه ما تو شدی دوباره اون صحنه ها داره تکرار میشه البته کمی متفاوت تر
تا من و تو سوار تاکسی میشیم به من میگی:
مامان پول
بعد دست کوچولوت رو دراز می کنی و میگی آآ پول (آقا پول)
بنده خدا راننده هم که متوجه نمیشه که تو چی میگی توجهی نمیکنه
و تو تا پول به راننده ندی دست بردار نیستی و من به آقای راننده میگم لطفا این پول رو از گل پسرم بگیرید
این خیلی خوبه که همیشه یک مرد پشتت هست – کنارت هست
خدایا شکرت برای مردهای زندگی ام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی