چهل روز از غم سنگین حسین و اهل بیتش میگذرد و ما شب اربعین برای مراسم دعا مهمان بابابزرگ بودیم تو مثل دیگر مردها رفتی و کنار پدرت نشستی و کتاب دعا در دست گرفتی و آنها دعا میخواندند و تو هم میخواندی تو هم میخواستی مانند دیگر مردان میکروفن در دست بگیری و دعا بخونی .... کتاب دعا را باز می کردی و آن را مبوسیدی آن هم چه بوسه ای .... وقتی از تلویزیون مراسم عزاداری و سینه زنی پخش میشه تو هم دست بر سینه میزنی و ادای گریه کردن در میاری و به من و بابایی هم میگی که سینه بزنید .... الهی مادر به فدای سینه زدن و گریستنت برای حسین شوم دوست دارم حسینی شوی و در رکاب حسین برای همیشه بمانی- آمین- وقتی توی مراسم عزاداری ها اسم حضرت علی اصغر...