نوروز
یا مقلب القلوب
امسال هم به لطف خدای مهربون سالی خوب رو شروع کردیم
امسال تو تازه کمی از معنی عید رو فهمیده بودی و همش انتظار لحظه تحویل سال و عید شدن رو میکشیدی
مامان کی عید میشه ... عید میشه چیکا میکنن
تا اینکه لحظه تحویل سال شد و باهم دست به دعا برداشتیم و برای همگان دعا کردیم
روزهای اول تعطیلات اختصاص داشت به دید و بازدیدهای فامیلی
و در نهایت سفری چهار روزه برای پابوسی امام مهربانی ها علی بن موسی الرضا(ع) همراه مادرجون و آقاجون حاجی
هیچ جای مشهد را به حرمش عوض نمیکردی و حرم تنها برایت مشهد بود
بریم مشهد پیش امام رضا(ع)
و حرم برایت جذابیت خاصی داشت دوستان زیادی پیدا میکردی ...بارها و بارها پله برقی سوار شدی رفتی بالا و پایین
مثل کبوترهای حرم بالهایت را باز میکردی و پرواز میکردی توی رواق ها و صحن های مطهرش و من ... می بالیدم به تو... به داشتنت... به پاک بودنت
و تو مثل همیشه بهترین همسفرمان بودی .... همراهی و صبرت زبانزد همراهیانمان بود
در پناه امام هشتم باشی عزیزتر از جانم