خاطره
بعد از 3 سال بالاخره فرصتی پیش اومد تا عکسهای قدیمیت رو تفکیک کنم برای چاپ توی آلبوم
وقتی عکسهای کوچلوییت رو نیگاه میکنم اینقده ذوق میکنم و قربون صدقه ات میرم و فشارت میدم که خودت به خودت حسودیت میشه جلوی دهن منو میگری و خودت میگی الهی قربون علی اصغر برم من
میگم وای چقدر خوشکل بودی ... چقدر ناز بودی ... چقدر تپل بودی... ناراحت میشی میگی یعنی الان خوشکل نیستم و باز من بیشتر فشارت میدم
چقدر خوبه که این همه عکس داریم ... چقدر خوبه که از اولین لحظه و ساعت تولدت تا همین الان عکس و خاطره داریم و این خاطره هاست که میمونه و خنده رو به لبهامون هدیه میده ... خاطراتی که تو به وجود آورنده اش هستی ... تویی که لحظه لحظه ات شادی و خاطره است
تو بهترین خاطره زندگیمون هستی
خدایا مراقب مهمترن و بهترین خاطره زندگیمون باش... شکرت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی