اورناس
درگیری های روزمره مون کم بود که دانشگاه رفتن منم بهش اضافه شد خیلی دل دل کردم که برم یا نرم بعد از وقفه ای 6 ساله و هر سال ثبت نام و قبولی توی دانشگاه و انصراف بالاخره با کمک و همفکری دوستان و همکاران و علی الخصوص بابایی تصمیم به رفتن گرفتم این دل دل کردنم هم فقط و فقط به خاطر تو بود تویی که من بی تو هیچم یکی از دلایل رفتنم هم فقط و فقط واسه خاطر خودت بود واسه خاطر آینده ات ... به عبارتی هر کاری که میکنم به خاطر تو کمی بیشتر از قبل سرم شلوغ تر شده و فرصت با تو بودنم کمتر ...ولی سعی میکنم وقتی که میام برات سنگ تموم بذارم ... امیدوارم ببخشیم تو هم خوب میدونی من کجا میرم و اونجا چیکار میکنم وقتی میرم دانشگاه ... اگر کسی ...
نویسنده :
مامان علی اصغر
12:31